به گزارش اکوایران، استفان والت، استاد روابط بین‌الملل دانشگاه هاروارد در ستون هفتگی خود برای مجله فارین پالیسی نوشت:  عملیات «تار عنکبوت»، حمله پهپادی حیرت‌انگیز و دراماتیک اوکراین به پایگاه‌های هوایی عمیق در خاک روسیه - به خوبی چندین الگوی کلیدی را که از زمان شروع تجاوز روسیه در سال ۲۰۲۲ تا کنون به این جنگ شکل داده‌اند، نشان می‌دهد. این عملیات نمونه‌ای از تاب‌آوری، خلاقیت و جسارت اوکراین است، ویژگی‌هایی که بارها مسکو را غافلگیر کرده‌اند. همچنین نشان‌دهنده ناتوانی و غرور نهادهای امنیت ملی و اطلاعاتی روسیه است که نتوانستند تلاش موفق اوکراین برای قاچاق بیش از ۱۰۰ پهپاد مرگبار و اپراتورهای کنترل از راه دور آن‌ها به عمق خاک روسیه و نزدیک پایگاه‌های هوایی استراتژیک را پیش‌بینی یا کشف کنند. عملکرد روسیه در میدان نبرد نسبت به روزهای ابتدایی جنگ بهتر شده، اما دستگاه امنیت ملی آن همچنان آسیب‌پذیر باقی مانده است.

با این حال، رضایت قابل فهم بسیاری از ناظران پس از اطلاع از عملیات تار عنکبوت، نیز نشان‌دهنده برخی اشتباهاتی است که تلاش‌ها برای تدوین پاسخ مؤثر به تجاوز روسیه را تضعیف کرده‌اند. نوآوری‌های تاکتیکی درخشان نمی‌توانند فقدان تعادل نیرو و اراده یا فقدان یک استراتژی کلی مؤثر را جبران کنند. سه سال پس از آغاز جنگ، کی‌یف و حامیانش هنوز برنامه قانع‌کننده‌ای برای خنثی کردن اهداف جنگی رئیس‌جمهور روسیه، ولادیمیر پوتین، و متقاعد کردن او برای پایان دادن به درگیری‌ها ندارند. اراده پوتین ظاهراً از این حادثه اخیر تحت تأثیر قرار نگرفته است و او به گفته‌اش به رئیس‌جمهور آمریکا، دونالد ترامپ، که کشورش مصمم به تلافی است، وفادار مانده است.

ارزش استراتژیک

مهم‌تر از همه، نبوغ تاکتیکی حمله اوکراینی نباید ما را از اهمیت استراتژیک محدود آن غافل کند. حملات پهپادی نوآورانه‌اند و تا کنون نحوه جنگیدن را تغییر داده‌اند و در آینده نیز تغییر خواهند داد، اما در نهایت صرفاً شکلی دیگر از نیروی هوایی به شمار می‌روند. حتی حملات هوایی بسیار مؤثر به ندرت به تنهایی باعث پیروزی در جنگ‌ها می‌شوند، هرچند نیروی هوایی (از جمله پهپادها) می‌تواند بخش ارزشمندی از عملیات نیروهای زمینی باشد.

جنگ اوکراین

از دیدگاه استراتژیک، بهترین مطالعه درباره این مسائل هنوز کتاب رابرت پِیپ، «بمباران برای پیروزی: نیروی هوایی و اجبار در جنگ» (۱۹۹۱) است. پیپ استدلال کرد که نیروی هوایی می‌تواند برای مجازات غیرنظامیان، به مخاطره انداختن دارایی‌های استراتژیک دشمن، از بین بردن رهبری دشمن یا محروم کردن دشمن از توان نظامی برای رسیدن به اهداف جنگی استفاده شود. موارد مورد بررسی او نشان داد که سه استراتژی اول به ندرت، اگر اصلاً، دشمن را به ترک جنگ وادار می‌کنند (مثلاً بمباران غیرنظامیان معمولاً باعث می‌شود حمایت آن‌ها از جنگ قوی‌تر شود) و نیروی هوایی زمانی مؤثرتر است که همراه با سایر نیروهای نظامی برای مغلوب کردن نیروهای دشمن و نشان دادن ناتوانی آن‌ها در دستیابی به اهداف استراتژیکشان به کار گرفته شود.

اگر این موضوع را از این دیدگاه نگاه کنیم، عملیات پهپادی اخیر اوکراین - هرچند از نظر تاکتیکی بسیار چشمگیر بود - در اصل فقط یک نمایش جانبی بود. از این نظر، مشابه حمله غیرمنتظره و در ابتدا موفق اوکراین در نزدیکی کورسک است که آن هم نتوانست مسیر جنگ را تغییر دهد و پس از آن کاملاً معکوس شد. نابودی دوازده بمب‌افکن استراتژیک یا بیشتر، واقعاً تأثیری بر توانایی روسیه برای ادامه پیشروی در اوکراین یا انجام حملات موشکی و پهپادی بیشتر علیه شهرهای اوکراینی نخواهد داشت.

با این حال، بدون شک این عملیات روحیه اوکراینی‌ها را تقویت کرد، محبوبیت ولودیمیر زلنسکی را افزایش داد و احتمالاً روسیه را مجبور کرده است که منابع خود را برای جلوگیری از عملیات مشابه در آینده به کار گیرد. حتی می‌توان امیدوار بود که این اقدام شک و تردیدهایی را در میان نخبگان امنیت ملی روسیه درباره عاقلانه بودن جنگ و مدیریت پوتین بر آن ایجاد کرده باشد، اما هیچ مدرکی وجود ندارد که نشان دهد تسلط او بر قدرت در حال تضعیف است یا مخالفت نخبگان یا افکار عمومی با جنگ قرار است نظر او را تغییر دهد. اگر چنین اتفاقی بیفتد عالی خواهد بود، اما نمی‌توان بر اساس آن برنامه‌ریزی کرد.

همان سوال قدیمی

این وضعیت اوکراین و حامیانش را در همان معمایی قرار می‌دهد که از آغاز جنگ با آن مواجه بوده‌اند: چگونه می‌توان بر حریف بزرگتری غلبه کرد که سوگیری ژئوپلیتیکی اوکراین را مسئله‌ای وجودی می‌داند و حداقل اهداف جنگی‌اش تضمین عدم تبدیل شدن اوکراین به یک سنگر غربی است. اگرچه اوکراینی‌ها فداکاری‌های فوق‌العاده‌ای برای دفاع از کشورشان کرده‌اند، هیچ‌یک از شرکای استراتژیک آن‌ها - از جمله جو بایدن، رئیس‌جمهور سابق آمریکا - حاضر نبوده‌اند نیروها یا خاک خود را در معرض خطر قرار دهند. با توجه به این نابرابری، کی‌یف و غرب امیدوار بوده‌اند که ترکیبی از مقاومت اوکراینی‌ها، کمک‌های مالی و تسلیحاتی غرب و تحریم‌های اقتصادی سخت علیه روسیه در نهایت مسکو را به تغییر مسیر وادار کند.

این اتفاق نیفتاده است و در این مرحله به نظر می‌رسد احتمال وقوع آن نیز روز به روز کمتر می‌شود. عملیات موفق اوکراین در پاییز ۲۰۲۲ مسیر جنگ را تغییر نداد و ضدحمله بعدی در تابستان ۲۰۲۳ - که شامل یگان‌های جدیدی بود که توسط حامیان غربی اوکراین تجهیز شده و آموزش دیده بودند - به یک فاجعه پرهزینه تبدیل شد. همان‌طور که قبلاً اشاره شد، حمله اولیه موفقیت‌آمیز به سمت کورسک مسیر جنگ را تغییر نداد و هیچ برگ برنده‌ای برای کی‌یف فراهم نکرد و نیروهای روسیه با وجود هزینه‌های بسیار بالا، به آرامی به پیشروی ادامه داده‌اند. حتی به نظر می‌رسد که ترامپ هم دریافته که پوتین انگیزه کمی برای پایان دادن به جنگ دارد، آن هم وقتی که اوضاع میدانی عمدتاً به نفع او پیش می‌رود.

ولادمیر پوتین

هر امیدی برای پایان دادن به جنگ باید با نیروهای سیاسی‌ای مقابله کند که یافتن یک توافق مورد قبول برای دو طرف را به شدت دشوار می‌کنند. پیش از جنگ، کی‌یف و مسکو اعتماد کمی به هم داشتند؛ حالا هیچ اعتمادی به یکدیگر ندارند. پیش از آغاز جنگ، پوتین حضور ناتو در نزدیکی مرزهای روسیه را تهدیدی جدی می‌دید؛ الحاق فنلاند و سوئد و همچنین حمایت ناتو از اوکراین بدون شک نگرانی‌های او را افزایش داده است.

همزمان، اقدامات روسیه باعث شده است همسایگانش بیش از پیش درباره نیت‌های آینده آن نگران شوند و کمتر مایل به سازش با آن باشند. معضل امنیتی بین روسیه و غرب اکنون شدیدتر از قبل از شروع جنگ است و همین امر یافتن راه‌حلی پایدار و مورد توافق دو طرف را بسیار دشوارتر می‌کند. و نباید خطای ذهنی هزینه‌های هدر رفته را فراموش کنیم: همان‌طور که یکی از سربازان روس اخیراً به نیویورک تایمز گفته است، «همه ما خسته‌ایم، می‌خواهیم به خانه برگردیم. اما می‌خواهیم تمام مناطق را تصرف کنیم تا در آینده مجبور نباشیم برای آن‌ها بجنگیم. وگرنه آیا همه این کشته‌ها بی‌فایده بوده‌اند؟» چنین احساساتی بدون شک در اوکراین نیز وجود دارد.

بهترین مسیر پیش‌رو

در این مرحله از جنگ، هیچ‌کس نباید بیش از حد مطمئن باشد که پاسخ قطعی وجود دارد و انتظار دستیابی به نتیجه‌ای کامل زیاد از حد است. اما امید بستن به تسلیحات یا تاکتیک‌های جدید یا عملیات‌های جسورانه ولی ذاتاً محدود مانند «تار عنکبوت» خیال‌پردازی است. در عوض، ادامه حمایت از اوکراین برای وارد آوردن خسارات نامتقارن به روسیه، همراه با تلاش جدی برای تصور و مذاکره درباره ترتیبات امنیتی آینده در اروپای مرکزی که هم به مسکو اطمینان دهد و هم در برابر آن بازدارندگی ایجاد کند، تنها روشی است که ممکن است جنگ را پایان دهد و آنچه از اوکراین باقی مانده را حفظ کند. این به معنای تسلیم شدن نیست؛ بلکه به معنی آمادگی برای مذاکره درباره ترتیبات امنیتی است که هم علاقه روسیه به تضعیف وضع موجود را کاهش دهد و هم آن را قانع کند که تلاش برای این کار شکست خواهد خورد.

متأسفانه، به هیچ وجه روشن نیست که رهبران غربی به اندازه کافی متحد، مصمم و خلاق باشند تا این مسیر را دنبال کنند، به ویژه با توجه به مدیریت ناپایدار دولت ترامپ در این موضوع و خصومت بنیادین آن با بسیاری از دولت‌های اروپایی. در نهایت، این عوامل سیاسی هستند که سرنوشت اوکراین را تعیین خواهند کرد، نه تلاش‌های تاکتیکی چشمگیر اما از نظر استراتژیک کم‌اهمیت آن.